کد مطلب:315157 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187
یا اباالفضل - حق را ظاهر کن
یكی از شیوخ عشایر به اتفاق همسر و برادر همسرش به زیارت حضرت اباالفضل علیه السلام آمده بودند، آن شخص می گفت: من با این زن ازدواج كردم؛ ولی او باكره نبود و همینك كه باردار است، این بچه از من نیست.
زن قسم می خورد كه این مرد همسر من است و فرزندی كه در شكم دارم، فرزند همین فرد است. آن زن در حال ناراحتی و دل شكستگی به سبب این تهمت - كه متوجه او شده بود - شروع به تضرع و التماس نمود كه: ای اباالفضل! حق را ظاهر كن و مرا از تهمت پاك ساز، من از این مكان نمی روم مگر حقیقت ظاهر شود.
یك مرتبه كودك از درون رحم، اسم پدر را - كه منكر نسب بود - نام برد و گفت: این پدر من است.
این كرامت به طوری در میان مردم شایع شد كه وقتی دسته ی عزاداری از باب السلام وارد صحن می شدند، همین كرامت جزو اشعارشان بود.
زن قسم می خورد كه این مرد همسر من است و فرزندی كه در شكم دارم، فرزند همین فرد است. آن زن در حال ناراحتی و دل شكستگی به سبب این تهمت - كه متوجه او شده بود - شروع به تضرع و التماس نمود كه: ای اباالفضل! حق را ظاهر كن و مرا از تهمت پاك ساز، من از این مكان نمی روم مگر حقیقت ظاهر شود.
یك مرتبه كودك از درون رحم، اسم پدر را - كه منكر نسب بود - نام برد و گفت: این پدر من است.
این كرامت به طوری در میان مردم شایع شد كه وقتی دسته ی عزاداری از باب السلام وارد صحن می شدند، همین كرامت جزو اشعارشان بود.